گرين خيال محقق شود به بيداري

شاعر : سعدي

که روي عزم همايون ازين طرف داريگرين خيال محقق شود به بيداري
يکي منم که به مدحش کنم شکرباريخداي را که تواند گزارد شکر و سپاس
که يار با سر لطف آمدست و دلدارينديد دشمن بي‌طالع آنچه از حق خواست
مگر که ديگرش از ياد خويش بگذاريتو ياد هر که کني در جهان بزرگ شود
تو آن مکارم اخلاق خويش ياد آريوگر مرا هنري نيست يا خطايي هست
اگر به روز قيامت بود گرفتاريجماعتي شعراي دروغ شيرين را
مگر خداي نگيرد به راست گفتاريمرا که شکر و ثناي تو گفته‌ام همه عمر
که خانگيش برآورده‌ام نه بازاريتو روي دختر دلبند طبع من بگشاي
خليفه‌زاده تحمل چرا کند خواري؟چو همسريش نبينم به ناقصي ندهم
ببسته‌ام در دکان ز بي‌خريداريبه هر درم سر همت فرو نمي‌آيد
که پيش طايفه‌اي مرگ به که بيماريمن آبروي نخواهم ز بهر نان دادن
که هر چه داد به اضعاف آن سزاواريخداي در دو جهانت جزاي خير دهاد
به هر چه سعي کني دولتت دهد ياريتو را که همت و اقبال و فر و بخت اينست